حافظ
شیرازی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا راصائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا راشهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
! نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

جهنم گر نیاوردش، به دست اینک دل مارا
به خال هندوی ترکش نبخشم من سر و پارا
در این اوج تورم من مگر دیوانه گردیدم
که هر لحظه ببخشم من به خالش روح و اجزا را
سر و پا و تن و روح تمام جمله اجزا را
به خال یار لاهوتی ببخشم جمله دلها را
همه عالم سر کار لب و خال و می و ساغر
چرا ریزم به پایش من تمام روح و اجزا را
من که نفهمیدم اخرش به ساز کودوم برقصم
قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم
همین جا
همین جا
تصحیح


